سه شنبه ۲۹ اسفند ۰۲

تحصیل در کانکس

راهنمای جامع خرید و فروش کانکس در شیراز

۸ کیلومتر تا تحصیل در کانکس مدرسه!

۳,۰۰۷ بازديد

ایران کانتین: ۸۰ دانش آموز روستای خضیریات تا قبل از سال ۹۶ یا مجبور به تحصیل در کانکس بودند و یا هر صبح کنار جاده ی پرخطر می ایستاند تا ماشینی رد شود و آنان را به روستای دابوهیه برساند.

تصورش هم سخت است که هر صبح، در سپیده دمان خورشید، کودکی هفت ساله کنار جاده های خطرناک منتظر ماشین بماند. در این بین نیز گاها حوادث تلخی رخ داده و آنگونه که یکی از اهالی می گفت پسری ۱۰ ساله قربانی این رفت و آمدها شده است.

مادری سالخورده با کمری خمیده شده از گذر روزگار و سختی ها. آمده بود مدرسه تا کتاب های پسرش محمد را بگیرد. دوربین خبرنگاری را که دید با خنده جلو آمد و با جملاتی آمیخته به کلمات عربی و فارسی گفت: یومّا اهلا و سهلا. دست پسرش را گرفته بود و از رنج هایی که برای تحصیل محمد کشیده بود، گلایه می کرد.

محمد در روستای خضیریات کلاس ششم می رود و اکنون در جایی تحصیل می کرد که چند قدمی تا خانه شان بیشتر فاصله نداشت. مادرش می گفت که قبل از ساخت مدرسه حکیم فارابی، بچه های این روستا برای تحصیل باید هشت کیلومتر تا روستای دابوهیه می رفتند و خطر را به جان می خریدند تا بتوانند درس بخوانند.

نگاه مادر محمد گویای یک تلخی بود. او تا پیش از افتتاح مدرسه همواره دعا می کرد که در زمستان باران نبارد و از روزهایی روایت کرد که اگر باران در روستا می بارید، بچه ها در گل و لای فرو می رفتند و مجبور بود محمد را بر کولش بگذارد و راهی کانکس های سرد و تاریک کند کلاس درس شان یک چهاردیواری آهنی بود. آفتاب داغ خوزستان، کلاس درس آهنی را تبدیل به جهنم می کرد و رمقی برای دانش آموزان باقی نمی گذاشت.

۸۰ دانش آموز روستای خضیریات تا قبل از سال ۹۶ یا مجبور به تحصیل در کانکس بودند و یا هر صبح کنار جاده ی پرخطر می ایستاند تا ماشینی رد شود و آنان را به روستای دابوهیه برساند.

تصورش هم سخت است که هر صبح، در سپیده دمان خورشید، کودکی هفت ساله کنار جاده های خطرناک منتظر ماشین بماند. در این بین نیز گاها حوادث تلخی رخ داده و آنگونه که یکی از اهالی می گفت پسری ۱۰ ساله قربانی این رفت و آمدها شده است.

مادر محمد کتاب در دست، نفس راحتی می کشد و می گوید: با افتتاح مدرسه حکیم فارابی در روستا، خاطرمان آسوده شده و دیگر نگران رفت و آمد بچه هایمان نیستیم. او نیم نگاهی به محمد می اندازد و دستی بر سرش می کشد و ادامه می دهد: از وقتی این مدرسه افتتاح شده شور و شوق بچه ها برای تحصیل بیشتر شده و دیگر کسی برای درس خواندن به شهرها مهاجرت نمی کند.

دانش آموز مناطق روستایی، با وجود تمام مشکلات طاقت فرسا علاقه بسیاری به ادامه تحصیل دارد اما آرزو دارد تمام این مشکلات روزی به پایان برسد و دانش آموزان روستایی نیز مانند دانش آموزان شهری در کلاس‌های گرم و راحت به تحصیلات خود ادامه دهند.

این آرزو اکنون در روستای خضیریات شهرستان کارون برای ۸۰ دانش آموز محقق شده و با خیالی راحتر در کلاس هایی امن با سیستم سرمایشی و گرمایشی به تحصیل مشغولند و بی شک این دانش آموزان آینده سازان واقعی این مملکت خواهند شد.